..
در گاهِ دگرگونی جهان، فرودآیی فوجفوج فرشتگان به زمین، تا به فرمان الهی، زمینهها و عرصهها را برای برانگیختهشدن و اوجگیری انسانی برگزیده، از خاک، تا مظهر کمال، فراهم آورند، بانویی ایستاده بر بلندای این دگرگونی و زیر و زبری جانها و جالها، دیده میشود که چه خردمندانه، هشیارانه و امیدوارانه، نقش میآفریند.
کانون مهرش، شعلهور میشود، سراسر وجودش را گرما فرامیگیرد، پیکر گدازان شوی خود را که بندبند وجودش میلرزد، در آغوش میگیرد. از سر مهر و عشق میپرسد: محمّد مهربانم، چه شده است؟
جبرئیل بر من فرود آمد،با همه عظمت، دیدماش که بر اوج آسمان ایستاده بود و شرق و غرب عالم را بالهایش فراگرفته بود، مرا در بر گرفت و سخت بفشرد.
مرا بپوشان.
شتابان برمیخیزد و او را با گلیمی میپوشاند.
رسالت بزرگ خدیجه (ع) آغاز میگردد. او باید در معماری فردا و فرداها، جانها و جهانها، شرکت جوید.
رسالت الهی محمّد (ص) همانا رستاخیز جانها و جهانها، دگرسانیها و دگرشدگیها، بی بانویی چون خدیجه، که ستون فقرات روح اوست، به سرانجام نمیرسد.
خدا، اینسان تقدیر کرده بود که شعاع وحی از مشرق جان محمّد (ص) با همّت، تلاش، رایتافرازی، جانفشانی و همراهی و میانداری شجاعانهٔ خدیجه بر کویها و جانها، بازتاب یابد.
حرکت وحی، منزلبهمنزل، کویبهکوی، سینهبهسینه، از آبشخور به آبشخور، از دریا به دریا، با طلایهداری، رایتافرازی و افقگشاییهای پیاپی خدیجه (ع) به حقیقت پیوست.
او، نشان داد و به زنان جامعهٔ جاهلیِ پستانگارزن، بهروشنی فهماند، راه برونرفت از این زندگی پست جاهلی، اوجگیری، کرامتیابی و بر سریر عزّتنشینی، تنها و تنها، در همراهی و همگامی با آیین وحیانی است که محمّد(ص) مشعل آنرا در این دنیای تاریک و شبهای دیجورَ، افروخته است.
خدیجه (ع) با پرتوگیری از وحی و سخنان و رهنمودهای پیامبر خدا، محمّد مصطفی (ص) زنان درمانده در باتلاق شب و بیغولههای شیطانی جاهلی را، به نهضت بزرگ نبوی، ره نمود و نهضت زنان توحیدی را پایهریزی کرد؛ زنانی که هر یک آتشفشانی شدند علیه شرک و نظام جاهلی و شرکگستر.
خدیجه، به مقام والای مادری امّت باریافت و چشم و چراغ اهل ایمان شد.
فاطمه (س) از دامن بلند و سر به آسمان سوده این مادر بردمید و روزی که روزان عمرا مادر بهسر آمد، بر سریر عزّتی که آن بزرگبانوی، برافراشته بود فرا رفت و همگان، بویژه بانوان را بر سریر عزّتنشینی و دامنگیری از ذلّت جاهلی، دمادم فراخواند.
فاطمه(س) سرچشمهٔ افزاینده بود که خداوند به محمّد بخشید، تا پس از خدیجه (ع) بیت نبوّت، بیبهره از چشمهٔ افزاینده، همیشهجوشان و پر خیر و برکت نباشد و امّت توحیدی، همهگاه بتواند بر آن فرود آید و از آن بهرهیاب گردد و هیچگاه و در هیچ روزگاری، درهای حکمت، فهم و اندریافت زبان وحی و راز و رمزهای کتاب الهی و سنّت نبوی، به روی او، ناگشوده نماند.
نسل محمّد(ص) از این کوثر، از مجرای توارث، خون و تربیت خاص، در وجود امامان و ذریّه پاکاش جریان یافت و موجب فزایندگی نسل او، و هدایت مردمان گردید.
از نسل دختر اطهرش، کوثر بخشیدهشده از سوی خدا، با آن همه دشمنیها و کشتارها، فرزندان پاک، باورمند، شجاع پدید آمدندو برای هدایت بشر، به جایجای کره خاکی پراکنده و روزبهروز افزوده شدند و سرچشمهٔ فیض و هدایت مردمان در هر روزگاری گردیدند.
تا اینکه در روزگار ما، در عصری که جاهلیت مدرن و شرکآلود، در اینسوی و آنسوی جهان، خیمه افراخته بود، گوهری از نسل فاطمه (س) به نام روح الله چشم به هستی گشود و طلسم شب را شکست و نور امید را در دلها زنده کرد و چشمهٔ افزاینده شد.
افزاینده بادا همیشه
چشمهٔ فاطمی
در گاهِ دگرگونی جهان، فرودآیی فوجفوج فرشتگان به زمین، تا به فرمان الهی، زمینهها و عرصهها را برای برانگیختهشدن و اوجگیری انسانی برگزیده، از خاک، تا مظهر کمال، فراهم آورند، بانویی ایستاده بر بلندای این دگرگونی و زیر و زبری جانها و جالها، دیده میشود که چه خردمندانه، هشیارانه و امیدوارانه، نقش میآفریند.
کانون مهرش، شعلهور میشود، سراسر وجودش را گرما فرامیگیرد، پیکر گدازان شوی خود را که بندبند وجودش میلرزد، در آغوش میگیرد. از سر مهر و عشق میپرسد: محمّد مهربانم، چه شده است؟
جبرئیل بر من فرود آمد،با همه عظمت، دیدماش که بر اوج آسمان ایستاده بود و شرق و غرب عالم را بالهایش فراگرفته بود، مرا در بر گرفت و سخت بفشرد.
مرا بپوشان.
شتابان برمیخیزد و او را با گلیمی میپوشاند.
رسالت بزرگ خدیجه (ع) آغاز میگردد. او باید در معماری فردا و فرداها، جانها و جهانها، شرکت جوید.
رسالت الهی محمّد (ص) همانا رستاخیز جانها و جهانها، دگرسانیها و دگرشدگیها، بی بانویی چون خدیجه، که ستون فقرات روح اوست، به سرانجام نمیرسد.
خدا، اینسان تقدیر کرده بود که شعاع وحی از مشرق جان محمّد (ص) با همّت، تلاش، رایتافرازی، جانفشانی و همراهی و میانداری شجاعانهٔ خدیجه بر کویها و جانها، بازتاب یابد.
حرکت وحی، منزلبهمنزل، کویبهکوی، سینهبهسینه، از آبشخور به آبشخور، از دریا به دریا، با طلایهداری، رایتافرازی و افقگشاییهای پیاپی خدیجه (ع) به حقیقت پیوست.
او، نشان داد و به زنان جامعهٔ جاهلیِ پستانگارزن، بهروشنی فهماند، راه برونرفت از این زندگی پست جاهلی، اوجگیری، کرامتیابی و بر سریر عزّتنشینی، تنها و تنها، در همراهی و همگامی با آیین وحیانی است که محمّد(ص) مشعل آنرا در این دنیای تاریک و شبهای دیجورَ، افروخته است.
خدیجه (ع) با پرتوگیری از وحی و سخنان و رهنمودهای پیامبر خدا، محمّد مصطفی (ص) زنان درمانده در باتلاق شب و بیغولههای شیطانی جاهلی را، به نهضت بزرگ نبوی، ره نمود و نهضت زنان توحیدی را پایهریزی کرد؛ زنانی که هر یک آتشفشانی شدند علیه شرک و نظام جاهلی و شرکگستر.
خدیجه، به مقام والای مادری امّت باریافت و چشم و چراغ اهل ایمان شد.
فاطمه (س) از دامن بلند و سر به آسمان سوده این مادر بردمید و روزی که روزان عمرا مادر بهسر آمد، بر سریر عزّتی که آن بزرگبانوی، برافراشته بود فرا رفت و همگان، بویژه بانوان را بر سریر عزّتنشینی و دامنگیری از ذلّت جاهلی، دمادم فراخواند.
فاطمه(س) سرچشمهٔ افزاینده بود که خداوند به محمّد بخشید، تا پس از خدیجه (ع) بیت نبوّت، بیبهره از چشمهٔ افزاینده، همیشهجوشان و پر خیر و برکت نباشد و امّت توحیدی، همهگاه بتواند بر آن فرود آید و از آن بهرهیاب گردد و هیچگاه و در هیچ روزگاری، درهای حکمت، فهم و اندریافت زبان وحی و راز و رمزهای کتاب الهی و سنّت نبوی، به روی او، ناگشوده نماند.
نسل محمّد(ص) از این کوثر، از مجرای توارث، خون و تربیت خاص، در وجود امامان و ذریّه پاکاش جریان یافت و موجب فزایندگی نسل او، و هدایت مردمان گردید.
از نسل دختر اطهرش، کوثر بخشیدهشده از سوی خدا، با آن همه دشمنیها و کشتارها، فرزندان پاک، باورمند، شجاع پدید آمدندو برای هدایت بشر، به جایجای کره خاکی پراکنده و روزبهروز افزوده شدند و سرچشمهٔ فیض و هدایت مردمان در هر روزگاری گردیدند.
تا اینکه در روزگار ما، در عصری که جاهلیت مدرن و شرکآلود، در اینسوی و آنسوی جهان، خیمه افراخته بود، گوهری از نسل فاطمه (س) به نام روح الله چشم به هستی گشود و طلسم شب را شکست و نور امید را در دلها زنده کرد و چشمهٔ افزاینده شد.
افزاینده بادا همیشه
چشمهٔ فاطمی